از غم تنهایی من تو چه میدانی؟
تو که شهری به هوا خواهیت مشغولند
در لای موهایت صدهزاران عاشق سرگردان داری
من که در بین آن هزاران هیچم
تو خود ماهی مرا در شب چشمانت نمیبینی
تو آن معشوق منی که سالها با تو عاشقی نکردم
تو هیچ وقت نمیتوانی به اعماق قلبم قدم بگذاری
قلبی که دستانت تپشهایش را لمس نکرد
دیگر نامت را هیچ وقت به زبان نخواهم آورد
نامی که هیچ وقت کنار نامم نخواهد آمد از دهان هیچکس.!
حامد حامد حامد
درباره این سایت